جدول جو
جدول جو

معنی داغ جای - جستجوی لغت در جدول جو

داغ جای
کیه، (منتهی الارب)، موضعی از بدن که بآلت داغ سوخته و نشان کرده باشند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغ دار
تصویر داغ دار
دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد، کنایه از داغ دیده، مصیبت زده
فرهنگ فارسی عمید
نام محلی از رستاق طبرش (تفرش) (قم. (تاریخ قم ص 119)
لغت نامه دهخدا
عمل داغ ساز:
گردون که طلسم داغسازی است
با ما بهمان چراغ بازی است،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
داغ کننده، سازندۀ آلت داغ
لغت نامه دهخدا
دارای نشانها و لکه ها و خطوط برنگی خلاف رنگ متن
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان ناتل کنار چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
اثر سوختگی
فرهنگ گویش مازندرانی
گرم گرم
فرهنگ گویش مازندرانی
آب داغ
فرهنگ گویش مازندرانی